Sunday, January 30, 2005

یاد


يادت هست ،
شبی كه
اغيار توچال را در مينورديدند ،
در خلوتی خاكستری
من بودم ،
نی نی چشمان تو ،
نگاه توچال ،
و چراغهای روشن شهر ؟!!
نازخاتون

Tuesday, January 25, 2005

شروع از نقطه ای نا تمام


کوهها يخ کرده اند.مردمان هم.جانهای پرشوری سربالايی ها را بالا ميروند و من در فلسفه اينهمه سربالايی را بالا رفتن مانده ام.هر کس در اين ارتفاعات به دنبال چيزی است که فقط خودش ميداند و بس. و من در نقطه ای پايم در برف گير کرده است.
نازخاتون

Monday, January 03, 2005

مستی


دماوند از توچال

دنياآوند!

دوستی دارم كه بر فراز هر قله ای كه می ايستاده،به دنبال دماوند ميگشته برای گرفتن عكسی و يا ثبت تصويری عاشقانه در ذهن...اولين باری كه بالاخره دماوند را صعود كرد و برفرازش ايستاد،مدتی اطرافش را نگاه كرده و پرسيده:پس دماوند كجاست؟...باورش نيست كه مهمان تو است!

نازخاتون

<